"خیلی خوب است که سانترفیوژ بچرخد به شرط اینکه کشور هم بچرخد". این قطعا یکی از اصلی ترین و موثرترین شعارهای رییس جمهور منتخب در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بود. شعاری که دکتر روحانی به وسیله آن به بهترین نحو بر روی موج سختی ها و گرانی ها و فضای ایجاد شده توسط رسانه ها سوار شد و رای مردم را به خود جذب کرد.

اما انگار او نمی دانست که چرخیدن سانترفیوژ تنها یک صنعت ساده و یک منبع انرژی نیست. اما مسئله این است که امروز انرژی هسته ای و دفاع از حق هسته ای عرصه ی اصلی مبارزه با باطل است. امروز بحث عزت و ذلت است هر چند به قیمت اینکه در سختی بیفتیم.

انگار نمی دانست که اگر ما بر حق هسته ای خود ایستادگی می کنیم . نه فقط به خاطر این است که "انرژِی هسته ای می خواهیم بلکه به خاطر این است که "حق"مان است. انگار نمی دانست که جبهه استکبار با ایران "اسلامی" مشکل دارد و نه با ایران "هسته ای " و تا از اسلام دست نکشیم دست از سرمان برنمی دارد و این خیال که با کم کردن فعالیت های هسته ای تحریم ها برداشته می شوند خیالی باطل است.

گویی او یادش رفته بود که ده سال قبل که از حقمان گذشتیم تا کجا جلو آمدند و پس از تعلیق فعالیت های هسته ای نه تنها تحریم ها را برنداشتند بلکه ما را محور شرارت خواندند اگر مقاومت را شروع نمی کردیم باید نفت و گاز و دیگر صنایع را هم می دادیم. مگر نبود که به جایی رسیده بودیم که حتی راضی نمی شدند که ما سه سانترفیوژ داشته باشیم؟!

(حیات،شماره 73،ص7)

متاسفانه در خبر دیشب  هم شاهد بودیم که اوباما در جمع صهیونیست ها گفته بود خواهان به عقب برگشتن ما هستند و اصلا هیچ حقی برای ما قائل نیستند. واقعا برای آقای روحانی و دار و دسته اش متاسفم که هنوز دشمن را نشناخته اند و فضاحت ژنو را به بار آوردند.